بوقلمونی، گاوی بدید و بگفت: در آرزوی پروازم اما چگونه ، ندانم ...
گاو پاسخ داد: گر ز تپاله من خوری قدرت بر بالهایت فتد و پرواز كنی !
بوقلمون خورد و بر شاخی نشست ،تیراندازی ماهر، بوقلمون را بر درخت بدید ،
تیری بر آن نگون بخت بینداخت و هلاكش نمود .
نتیجه اخلاقی: با خوردن هر گندی شاید به بالا رسی، لیك در بالا نمانی !!!
***
گنجشكی از سرمای بسیار قدرت پرواز از كف بداد و در برف افتاد .
گاوی گذر همی كرد و تپاله بر وی انداخت ، گنجشك ز گرمای تپاله جان بگرفت و به آواز مشغول شد.
گربه ای آواز بشنید، جست و گنجشك بدندان بگرفت و بخورد !
نتیجه اخلاقی : هر كه گندی بر تو انداخت، حتماً دشمن نباشد و هر كه از گندی بدر آوردت،
حتماً دوست نباشد / گر خوشی، دهان ببند و آواز، بلند مخوان !