سالها گفتیم ما از کربلا / از شهید عشق و میدان بلا
از غمش بر سینه و بر سر زدیم / بوسه بر گهواره اصغر زدیم
باز هم گفتیم : مظلوما ، حسین / بی کس و بی بال و پر ، تنها حسین
کربلا محدود شد بر سر زدن / گل به سر مالیدن و پرپر زدن !!!
تشنه لب گفتیم و هی خوردیم آب / گریه کردن شد برای ما ثواب !
کربلا یعنی که فردا باز هم / این حقیقت هست و این آواز هم
باز فردا کربلاها می رسد / عشق می آید ، بلاها می رسد !
و ... .