فلوبر آدم تنبلی نبود / آدم کندی بود ! از آنهایی که من اسمشان را می گذارم وسواسی نه تنبل.
شاید وسواسی هم کلمه قشنگی نباشد.. بگذارید بگویم دقیق.
فلوبر آدم پر تلاشی بود / از بس می خواست بهترین چیزی که می تواند را خلق کند .. چیز زیادی خلق نکرد.
جز چهار پنج کتاب که معروف ترینشان هم " مادام بوواری" پنج سال تمام ازش وقت گرفت .
فلوبر نامزد هم داشت ! لوئیز کوله .
رابطه ای که بخاطر همان "کندی" نه سال ادامه داشت و به خاطر همان "وسواس" به جایی نرسید.
میخواهم بخشی از نامه ای که فلوبر برای نامزدش نوشته را این پایین بنویسم... جمله های بالا هم مقدمه ای بود برای همین.
>>> با من از یاس هایت می گویی .. کاش می توانستی یاس های مرا ببینی !
من از ملال های وحشتناکی گذشته ام و پریشان از عذاب، در خلاء دور خود پیچیده ام...
گاهی که خود را تهی می یابم، وقتی کلمه ها روی خوش نشان نمی دهند، وقتی بعد از خط خطی کردن صفحات زیاد
در می یابم که حتی یک جمله هم ننوشته ام... روی تختم می افتم و آنجا گیج و منگ در باتلاق درونی عذاب باقی می مانم.
از خودم بیزار می شوم و خودم را بخاطر این غرور دیوانه وار که وادارم می کند نفس نفس زنان در پی پندارهای پوچ باشم
ملامت می کنم.. اما... ربع ساعت بعد/ همه چیز عوض می شود و قلبم از شادی می تپد./ میدانی چرا ؟
هر چه بیشتر سختی های نوشتن را حس می کنم... بیشتر حریص تر می شوم که بنویسم ... .
<<<
شعرهایی هم که خودت گفتی واقعاً جالبند امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشی
84803 بازدید
93 بازدید امروز
6 بازدید دیروز
145 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian